«ملاصدرا» و «یحیی» دو نمایشنامه از عظیم موسوی، نمایشنامهنویس معاصر ایرانی است. نمایشنامه «ملاصدرا» براساس کتاب زندگی ملاصدرای هانری کوربن، نادر ابراهیمی و محمد خواجوی نوشته شده است. همچنین نمایش این نمایش «یحیی» برای نخستین بار به کارگردانی سیاوش طهمورث در بهمن و اسفندماه ۱۳۸۵ در سالن اصلی تئاترشهر اجرا شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
یحیی: کیه؟
صدایمحسن: اجازه هست پیرمرد؟
یحیی: از کی تا حالا اجازه میگیری؟
محسن: چطوری پیر خرابات.
یحیی: تو کجائی که پیدات نیست. کجا گم و گور شده بودی؟
صدایمحسن: داشتم با گرفتاریهای زندگی دست و پنجه نرم میکردم.
یحیی: حالا چرا جلوی در خشکت زده؟ بیا تو دیگه
محسن: آخه رخصت ندادی. زنگو نزدی.
یحیی: زنگو برای کسی میزنن که از بزرگی سر خم میکنه.
صدایمحسن: ما که کوچیکیم. پس باید برگردیم.
یحیی: این شد (زنگ زورخانه را به صدا در میآورد) این هم زنگ رخصت، حالا بیا تو.
محسن: قربون آدم چیز فهم. مخلص یحیی خان. کوچیک هر چی لوطیه. سلام.
یحیی: چه سلامی، چه علیکی. نمیگی من مردم، زندهام...
محسن: تو بمیری؟ آخه چرا؟ مگه کار و زندگی نداری؟ تازه مگه ما همچین شانسی هم داریم.
یحیی: رفیقای ما رو ببین. ما رو بگو به چه دیوارهایی تکیه میدیم.
محسن: پیری و هزار درد!
یحیی: چته؟ به نک و نال افتادی؟
محسن: نه بابا، تو رو میگم. انگاری پیر شدی که کم کسری پیدا کردی! چند وقتیه فکر میکردم این یحیی کجاست؟ نکنه خدا نکرده مریضه، بعداً فهمیدم آقا خودشو توی این سرداب زندونی کرده. گفتم نکنه... ببینم، نکنه رفتی تو صنف مرتاضای هند؟
یحیی: مگه بده؟