سیمین بهبهانی (۱۳۰۶-۱۳۹۳) از شاعران بزرگ معاصر است. این کتاب از مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران است و محمدهاشم اکبریانی( -۱۳۴۴) سرپرستی این مجموعه را بر عهده دارد. در یکی از پرسش و پاسخهای این گفت و گو میخوانیم: « بعد از دهه شصت روابط بین شاعران و نویسندگان چگونه بود؟ بعد از دهه شصت دیگر رابطه گروهی با هیچکسی نداشتم، اما سعی میکردم در خانهام شعرا و نویسندگان را جمع کنم، ماهی یکی، دو دفعه ــ درست بعد از شصت ــ با اینکه خب، خیلی هم فشار بود که جمع نشوند، اما یک عده شاعر و نویسنده بودیم که دور هم جمع میشدیم. شعر و داستان میخواندیم و با هم زندگی میکردیم. من این جلسات را از سالها پیش با نادرپور و اینها داشتم. اما نادرپور که رفته بود، نظم جلسات کمی شل شده بود. بعد با اخوان و بعدها با دولتآبادی این جلسات را تشکیل میدادیم. به هر حال میآمدند و دور هم جمع میشدیم. گلشیری میآمد، گهگاه آقای نجفی میآمد. سپانلو مرتب میآمد و خیلی دوستش دارم. نوریعلا تا ایران بود مرتب میآمد، پرتو میآمد». در یکی از سرودههای سیمین بهبهانی که در این گفت و گو خوانده است آمده: « شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمیخواهم با خواب ناز جز در گور آمیختن نمیخواهم شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر با این سلاح شیرینکار، خون ریختن نمیخواهم جز حق نمیتوانم گفت، گر سر بریدنم باید سر پیش مینهم وز مرگ بگریختن نمیخواهم ای مرد، من زنم انسان، بر تارکم ز کین توزی گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمیخواهم هر روز آتشی در شهر افروختن نمییارم هر لحظه کینهای در دهر، انگیختن نمیخواهم با هفت رنگ ابریشم، از عشق شال میبافم این رشتههای رنگین را، بگسیختن نمیخواهم ای زنستیز خونآشام، جهل و جنون و جَنگت بس! این جمله گر تو میخواهی، هیهات! من نمیخواهم».
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی