«آوای سیمرغ» مجموعهای از دادارنامهها و پندهای شاهنامه فردوسی، به گردآوری و پژوهش ایرج رامتین (۱۳۲۹) است.
استاد میرجلالالدین کزازی، از شاهنامهپژوهان به نام، در دیباچهای که بر این کتاب نوشته است آورده:
«فردوسی، چونان فرزانهای فرخاندیش و فرخنهاد، در رهنمودها و اندرزهایش، راه و روش درست و آیین زیستن را بدانان که گوش و هوش به گفتههای گرانمایهاش میسپارند، میآموزد. این اندرزها و رهنمودها دستاورد و (فرآمد) سالها زیستن و نگریستن، ژرف دیدن و پژوهیدن، کوشیدن و نیوشیدن، جَستن و کافتن، جُستن و یافتن، آزمودن و برشناخت و آگاهی افزودن است و آموختن و اندوختن و جان و دل خویشتن را به فروغ فرزانگی و فرهیختگی افروختن.
چهرهی فردوسی، آن اوستادان اوستادِ ادب پارسی، آنگاه که در آیینهی این رهنمودهای آکنده از نوید و درود، این اندرزهای ارجمند گرانارز آشکار و پدیدار میشود، چهرهی خردوری است خرمروی و خجستهرای و روانپرور.»
در یکی از پندنامههای برگزیده این کتاب میخوانیم:
«نگه کن که دانای ایران چه گفت
بدانگه که بگشاد راز از نهفت
که دشمن که دانا بُوَد به ز دوست
ابا دشمن و دوست، دانش نکوست
بر اندیشه آن کس که دانا بُوَد
ز کاری که بَر، وی توانا بود
ز چیزی که باشد بر او ناتوان
به جستنش رنجه ندارد روان»