دوریس لسینگ (۲۰۱۳-۱۹۱۹) با نام دوریس مِی تِیلر که در شهر کرمانشاه ایران به دنیا آمد، برنده نوبل ادبیات ۲۰۰۷ است. پدر و مادرش هر دو انگلیسی بودند: پدرش، که در جنگ جهانی اول معلول شده بود، کارمند بانک شاهی ایران و مادرش پرستار بود. در ۱۹۲۵ خانواده او به سودای پولدار شدن از راه کشت ذرت به مستعمره انگلستان در رودزیای جنوبی (زمیبابوه فعلی) مهاجرت کرد. مادر دوریس خود را با زندگی سخت در سرزمین مهاجرنشین تطبیق داد و با جدیت تلاش میکرد تا به خیال خود زندگی متمدنانهای در میان مردمانی بدوی بنا کند. ولی پدرش نتوانست با محیط سازگار شود و ثروت مورد نظرش را از هزار و اندی جریب زمین بکری که خریده بود به دست بیاورد. لسینگ کودکی خود را ترکیب نابرابری از اندکی شادی و رنج بسیار توصیف کرده است. دامن طبیعت، که با برادرش هَری به گشت و گذار در آن میپرداخت، یکی از جاهایی بود که از این زندگی فلاکتبار به آن پناه میبرد. مادرش که تمام فکر و ذکرش تربیت دختری شایسته بود، خانه را با قوانین و موازین بهداشتی خشکی اداره میکرد و دوریس را به مدرسه مذهبی دخترانهای فرستاد که راهبههایش کودکان تحت سرپرستی خود را با داستانهایی درباره بهشت و دوزخیان میترساندند. پس از آن لسینگ را به دبیرستانی دخترانه در پایتخت، سالزبری، فرستادند، ولی خیلی زود تحصیل در آنجا را رها کرد. دوریس لسینگ طی سالها تلاش کرده است تا آنچه را که در رمانهای قرن نوزدهم ستایش میکرد ــ یعنی «فضای داوری اخلاقی» ــ با نیازهای تفکر قرن بیستم درباره خودآگاهی و زمان تطبیق دهد. بعد از نوشتن مجموعه پنج جلدی بچههای خشونت (۱۹۵۱ ـ ۱۹۵۹)، که رمان آموزشی متعارفی درباره رشد خودآگاهی در قهرمان زن رمان بود، در رمان دفترچه طلایی (۱۹۶۲) به تجربه تازهای دست زد. این رمان تجربه روایی متهورانهای است که در آن وجوه متعدد شخصیت یک زن معاصر با عمق و جزئیات حیرتانگیز ارائه میشود. آنا وولف، مثلِ خودِ لسینگ، با هدف رها ساختن خود از آشفتگی، کرختی، و تزویری که نسل او به آن مبتلاست، برای رسیدن به صداقت مطلق تلاش میکند.
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی