«گزیده اشعار فریدون مشیری» برگزیدهای است از سرودههای فریدون مشیری (۱۳۷۹-۱۳۰۵)، شاعر نوگرای معاصر ایرانی.
در یکی از سرودههای این کتاب به نام «کوچ» میخوانیم:
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت.
تو کودکانت را، بر سینه میفشاری گرم
و همسرت را، چون کولیان خانه به دوش
میان آتش و خون میکشانی از دنبال
و پیش پای تو، از انفجارهای مهیب
دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
و شهرها همه در دود و شعله خواهد سوخت
و آشیانها بر روی خاک خواهد ریخت
و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد!
خیال نیست عزیزم!...
صدای تیر بلند است و نالهها پیگیر
و برق اسلحه، خورشید را خجل کردهست!
چگونه این همه بیداد را نمیبینی؟
چگونه این همه فریاد را نمیشنوی؟
صدای ضجه خونین کودک «عدنی» است،
و بانک مرتعش مادر «ویتنامی» ،
که در عزای عزیزان خویش میگریند،
و چند روز دگر نیز نوبت من و توست،
که یا به ماتم فرزند خویش بنشینیم!
و یا به کشتن فرزند خلق برخیزیم!
و یا به کوه،
به جنگل،
به غار،
بگریزیم!»