کتاب «ظرافت جوجهتیغی» از دو داستان موازی تشکیل شده است که همزمان در آپارتمانی روایت میشود. ساکنین این آپارتمان همه از متمولینی هستند که پستهای بالای سیاسی دارند. در بین این خانوادهها، دختر نوجوانی به اسم پالوما زندگی میکند که بسیار بیشتر از سنش میفهمد. پدر او صاحب یکی از بزرگترین کارخانههای اسلحهسازی فرانسه است و مادرش، زن خانهدار و غمگینی است که نزدیک به ده سالِ مداوم پیش دکتر روانشناسش میرود و به توصیهی او تنها به گلهای خانگیاش رسیدگی میکند. خواهر پالوما برای او یک سمبل بلاهت است، بلاهتی که در دل نسل جوان پاریس نهفته است و پالوما آن را به خوبی درک میکند. او، داستان خود را از طریق دستنوشتههایش روایت میکند و با هوشِ فوقالعادهای که دارد، جهان و آدمهای اطرافش را مورد تحلیل قرار میدهد و گاهی با حرفهایش همه را متعجب میکند. پالوما از زندگی آدمهای اطرافش متنفر است. حالش از همه چیز به هم میخورد و قصد دارد...