شهرت شاخهنبات در شعر فارسی و نزد کسانی که حافظ را میشناسند و به او ارادت دارند، درهیچ کجای دنیا، کمتر از شهرت خود حافظ نیست و این، در حالی است که تا پیش از زمان نگارش رمان شاخهنبات توسط حمزه سردادور، مجموع اطلاعاتی که دربارهی شاخهنبات و ارتباط وی با حافظ وجود داشت، از سطوری پراکنده در لابلای کتب و رسالات مختلف تجاوز نمیکرد.
حمزه سردادور، اگر اولین نفری نباشد که چنین کاری کرده، لااقل یکی از اولین نویسندگانی است که با تحقیق و تتبع در منابع مختلف ادبی و تاریخی، اطلاعاتی در حد مقدور، از زندگی خصوصی حافظ و شاخهنبات بهدست آورده و آن اطلاعات را در قالب رمان دلنشینی ریخته که هماکنون در اختیار دارید.
لازم به ذکر است که حافظ علاوه بر برخورداری از فیوضات الهی که در شب قدر بر او نازل شد و سینهاش را مخزن اسرار ساخت، بخش عمدهی مهارت و ممارست خود در غزلسرایی را مدیون عشق آسمانی و بیتکلف شاخهنبات است که سالها صبورانه بهپای وی نشست و بعد از آنکه مجال ازدواج با حافظ را بهدست آورد، در تمام بد و خوبهای زندگی، شریکی وفادار برای وی بود و حافظ، چه عاشقانه آن زن را ستوده، که گفته:
اینهمه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبری است کزآن «شاخهنبات»ام دادند