هاروکی موراکامی ( ۱۹۴۹)، نویسنده ژاپنی است.
در «سوکورو تازاکی بیرنگ و سالهای سفر معنویاش»، شخصیت اصلی، عضوی از یک حلقه ۵ نفره (۲ دختر و ۲ پسر) دوستانه است که قسمتی از نام هر ۴ نفر آنها در زبان ژاپنی، معنی رنگی را میدهد: قرمز، آبی، سفید، سیاه که این سبب شوخی متداولی در جمع رفقا شده:«تازاکی خنثی و بیرنگ».
این نکته، سوکورو را به این فکر میبرد که این لقب مناسب شیوه زندگی منزوی، بدون روابط عاطفی و ذات بیاحساس اوست: او فاقد هر ویژگی قابل اعتنا در شخصیتش است تا دیده شود و به چشم بیاید.
سوکورو خود را شخصیتی کسالتآور و همیشه سراسیمه میداند. گرچه به طرز غریبی، تصمیم ناگهانی رفقا را مبنی بر طرد خود درک و حمایت میکند.
بیشتر روایت داستان به کاوش شخصیت اصلی (که او را تا فنلاند هم میبرد) و تلاش او برای فهمیدن این نکته که چرا شخصیتی مطرود است میپردازد.
یکی از دلایلی که خیل عظیم خوانندگان موراکامی را شکل میدهد شاید این باشد که بر خلاف بسیاری از رماننویسان مهم دنیای ادبیات او به طرح داستان همانقدر اهمیت میدهد که به زیبایی نثر. رمانهای او از جمله «جنگل نروژی» و «سرگذشت پرنده کوکی» نوعی از رمانهای معمایی است.
راوی در قسمتی از رمان، رویای هوس انگیز سوکورو را از دو دوست مونثی که به تازگی او را طرد کردهاند به تصویر میکشد. میتوان گفت حتی برای موراکامی هم که پیش از این کشف و شهود بسیاری در روانشناسی جنسی داشته این رمان به منزله قدم گذاشتن به حیطه تاریکی همچون رویای تجاوز، دو جنسگرایی ناخود آگاه، رابطه جنسی تخیلی شبیه به مردهخواهی است.