سپاس به درگاه ایزد متعال که یگانه ذات است و هستی بخش
کتابی که اکنون پیش رو دارید، شرح حال کوتاهی از زندگی ماندانا میباشد، وی پس از حس سرخوردگی از عشق ابراهیم، بر خلاف توصیهی مادرش، کوزهی سحرآمیزی را برداشته و میبوید و پس از آن وارد جنگل ناشناخته میشود، این رمان در ادامهی رمان "عاشق بارانی من" نوشته شده است.