عطیه غفوری، نویسنده است.
در بخشی از رمان میخوانیم:
« قرصهایی که دکتر داده حالم را خیلی بد میکند. مدام سرگیجه دارم و سردرد و حالت تهوع. مثل اوایل حاملگی مثلا. فردا باید زنگ بزنم ببینم به خوردنشان ادامه بدهم یا نه.
توی این هفته میشود سومین بار اگر بگوید بیا. دیروز و امروز هم که نبود البته. گفته بود یه کمی بیحالت میکند توی دو سه روز اول. اما برای من ماجرا خیلی بیشتر از بیحالی است. شاید این را گفته که من نترسم.
ولی این هم خودش یک جور نقاب است دیگر. مگر نه؟ من هم که دروغ نمیگویم در باره خودم. فقط بعضی وقتها احساساتم را بروز نمیدهم؛ بیشتر وقتها یعنی».