اروین دی یالوم( -۱۹۳۱)، روانشناس امریکایی است.
عمده کتابهای یالوم به فارسی ترجمه و با اقبال بسیار مواجه شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«هرگاه به فردی دارای تواناییهای ذهنی نادر و والا، حرفهای نامناسب واگذار شود، همچون ظرفی ارزشمند و تزیینشده با نقشهایی زیبا و بکر است که از آن به جای دیگ در آشپزخانه استفاده میکنند.
مسافرت بزرگ خانواده شوپنهاور، در سال ۱۸۰۴ به پایان رسید و آرتور شانزده ساله، اندوهگین و ناراحت، دوره آموزشی هفت ساله را نزد سناتور ینیش، بازرگان مشهور هامبورگ، آغاز و اینگونه به قولی که به پدرش داده بود، عمل کرد. آرتور با توجه به اجبار برای گام نهادن به زندگی دوگانه، هرچند همه تکالیف مربوط به دوره آموزشی را انجام میداد، ولی هر لحظه از اوقات فراغت را پنهانی صرف مطالعه اندیشههای بزرگ تاریخ فرزانگی میکرد.
نه ماه بعد، رویدادی شگفتانگیز شکل گرفت و زندگی آرتور را به شدت تحت تأثیر قرار داد. وضعیت سلامت هاینریش شوپنهاور شصت و پنج ساله، به سرعت در معرض مخاطره قرار گرفت و خیلی زود دارای چهرهای زرد، قلبی افسرده، حواسی پرت و جسمی خسته شد. اغلب اوقات، دوستان قدیمی را نمیشناخت. در بیستم آوریل ۱۸۰۵، به رغم تشدید بیماری، به فروشگاه بزرگ خود در هامبورگ رفت و از پنجره بالاخانه انبار غله، به رودخانه شیرجه زد. جسد او را چند ساعت بعد، شناور بر آبهای یخزده پیدا کردند.
همیشه خودکشی، آثاری همچون ضربه ناگهانی، احساس خشم و احساس گناه بر بازماندگان میگذارد. آرتور نیز همه این آثار را میدید. میتوان احساسات ناخوشآیند فرزند را در آن هنگام، درک کرد. عشق به پدر، تبدیل به اندوه ناشی از فقدان تبدیل شد و رنجشی که از هاینریش داشت، برایش نوعی پشیمانی ابدی همراه آورد. از سوی دیگر، آرتور همواره میاندیشید که پدرش به دلیل سنگدلی فراوان، راه او را برای دستیابی به مقام بزرگ فیلسوفان، بسته است».