آرنو گایگر (۱۹۶۸)، نویسنده اتریشی و برنده کتاب سال آلمان است. در بخشی از مقدمه ناشر آلمانی بر این کتاب که نامزد دریافت جایزه کتاب لایپزیک نیز شده است میخوانیم: «آرنو گایگر در داستان تکاندهنده زندگی پدرش از انسانی سخن میگوید که نیروی زندگی و هوشیاریاش را با بیماری آلزایمر از دست نداده است. فرزند سوم از ده فرزند، متولد سال ۱۹۲۶، پدر و مادر زارعِ خردهمالک در ولفورت، صاحب سه گاو، یک باغ میوه، یک کشتزار، یک کندوی چوبی زنبور عسل. در هجدهسالگی سربازی در جبهه شرق، در نوزدهسالگی اسارت، بیماری، بیمارستان موقتی نظامی، و بعد، این آرزو که دیگر هرگز از روستایش دور نشود. خانهای بالای تپه میسازد و ازدواج میکند. آرنو گایگر، همراه با نقل داستان زندگی پدرش، دوران کودکی خود را از نو کشف میکند. بار دیگر رابطهاش با او دوستانه میشود. میکوشد جملات خاص او را درک کند و متوجه میشود پدرش هنوز صفات چندی را داراست: گیرایی، اعتمادبهنفس، شوخطبعی. علیرغم درگیری با فقدانی جبرانناپذیر، کتاب آرنو گایگر کتابی است روشن، زنده و گاهبهگاه هم خندهآور.» در بخشی از داستان میخوانیم: «پدر را متوجه باران کردم. نگاهی به پنجره انداخت و گفت: «آخ، زمان خوش جوونی، وقتی جوون بودم بیرون هنوز هوا خوب بود، حالا گرفتهست... گرفتهست.» پدر هنوز حس زمان را از دست نداده بود ولی درست تیکتاک نمیکرد. عجیب این بود که از کم شدن تواناییهاش باخبر بود، دایم این مسئله را عنوان میکرد و من متعجب بودم که چطور این مسئله یادش است، در حالی که دیگر از عهده امور عادی روزانهاش برنمیآید. تشخیص نمیداد گرسنه یا تشنه است. خوردن و نوشیدن مانند سابق کار آسانی نبود. یک بار تکهای نان در بشقاب بود و او اظهار تأسف کرد که نمیداند با آن چه کند. از من پرسید. گفتم: «فقط باید گازش بزنی.» این راهنمایی کمکش نکرد. با تأسف گفت: «خب، خوب بود اگه میدونستم چطوری. میدونی، من آدم بیچارهای هستم.»
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی