پل ترول نام داستان کوتاه فانتزی است از دنیای گرد. تری پرچت نویسندهی ژانر فانتزی در این داستان کوتاه شکار ترولی را توسط کوهن وحشی بیان میکند. این داستان به صورت مدرن نوشته شدهاست.
باد از کوهها برخاست و آسمان را مملو از کریستالهای یخی کرد.
برای برف آمدن، هوا زیادی سرد بود . در هوایی این چنینی گرگها به روستاها میآمدند و درختان در قلب جنگل یخ میزدند و میترکیدند .
در هوایی این چنین، مردم عاقل داخل خانههایشان بودند و در جلوی آتش داستان قهرمانان را تعریف میکردند .
یک اسب پیر بود و یک سوارکار پیر . اسب مانند لفاف نایلونی جا تستی، چروک خورده بود و تنها دلیل نیفتادن مرد از روی اسب، این بود که نمیتوانست تمام نیرویش را برای این کار جمع کند . برخلاف باد بسیار سردی که میوزید، او تنها کیلتی چرمی و کوتاه به پا داشت و باندی کثیف روی یک زانویش بسته بود .
مرد باقی ماندهی سیگاری تر را از میان دو لبش بیرون آورد و آن را در کف دستش خاموش کرد ...