«طرحی برای انقلاب در نیویورک» نوشته آلن رب گرییه (۲۰۰۸-۱۹۲۲)، نویسنده فرانسوی است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«ولی لحظهای بعد دوباره رو در روی یکدیگر بیحرکت ایستادهاند. پسرک طی این مدت باید ته سیگارش را روشن کرده باشد، چون مثل چند دقیقه پیش رشتهی پرپیچ و خم و باریک دودی از آن برمیخیزد.
پس از گذشت مدت زمانی نامعلوم، پسر بیآنکه ته سیگار را که گوشهی لبهایش فشرده بردارد، تفی روی شیشهی مقابلش پرتاب میکند، شیشهای که سکوهای خالی و نیم تاریک ایستگاهی فرعی از پس آن میگذرد. لورا که تف غلیظ و سفیدرنگ را که لبهی پایینی آن شروع کرده به لغزیدن و پایین آمدن روی شیشه با نگاه دنبال میکند، از ورای شیشه چشمش به آگهی تبلیغاتی دیواری بسیار بزرگی میافتد که به تعداد زیاد، شبیه به هم و با فاصلههای مساوی از این سو تا آن سوی ایستگاه، روی دیوار قوسدار پوشیده از کاشیهای سفیدِ لب پریده چسباندهاند. آگهی تبلیغاتی، چهرهی بزرگ و تمام رخ زن جوانی را نشان میدهد که چشمهایش با نوار سیاهی بسته شده و دهانش نیمهباز است. تا آنجا که سرعت قطار اجازه میدهد، میتوان تشخیص داد که تصویر، عکس رنگی بسیار هنرمندانهای است، با رنگهای زنده که چهرهی زن جوان را روی زمینهی تیرهی آن به طرز تحسینآمیزی برجسته نشان میدهد.
درست زیر چانهی خوش ترکیب و بینقص زن جوان، در متن مختصر و فشردهی تبلیغ که با حروف پیچ و خمداری نوشته شده، کلمهی «فردا...» را میتوان خواند. در آخرین آگهی روی دیوار که در انتهای ایستگاه چسبانده شده دستی ماهر و کارکشته، با همان حروف و با همان طرز نوشتن ولی با رنگ قرمز و در محل نوشتهی متن، دنبال کلمهی فردا افزوده است: «انقلاب»