«صخره ماه» نوشته هلن افشار (۱۳۵۵)، نویسنده ایرانی است.
این کتاب از چهار بخش و چهار داستان تشکیل شده است. در سه داستان نخست انسانهایی با ویژگیهای مشترک در کنار هم قرار میگیرند و داستان پیرامون همین ویژگیها میگردد.
در داستان واپسین، شخصیتی که چیز زیادی دربارهاش روشن نیست، قصد سفر به گیلان و دیدار با استادش را دارد. اما مسیر متفاوتی پیش رویش باز میشود...
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«نگاهی به ساعت مچیام میاندازم. گوشی تلفن را برمیدارم و از منشیام میپرسم آیا بیماران امروز تمام شدند؟ چند روز پیش تأکید کرده بودم که امروز کار مهمی دارم و به تعدادی محدود نوبت معاینه بدهد.
منشی پاسخ میدهد که بر اساس گفتهام برای امروز فقط به ده نفر نوبت داده اما خانم جابری و دخترش بدون وقت قبلی آمدهاند و در اتاق انتظار نشستهاند. منشی میپرسد که آنها را داخل بفرستد یا بروند و پس از تعطیلات بیایند؟ کمی تأمل میکنم و سپس میگویم که آنان را خواهم دید.
در چوبی اتاقم با صدا گشوده میشود. چند بار به کارگر تنظیف کار، سپردهام تا روغنکاریش کند و هر بار بهانهای آورده.
خانم جابری و دخترش وارد اتاق میشوند. مادر پرونده را روی میزم میگذارد و روی صندلی در برابر میز مینشینند. حس غریبی با دیدنشان به من دست میدهد. نگاه گرم و چشمان سیاه مادر، فضای بیروح اتاقم را دیگرگون کرده. حال دختر کوچک را میپرسم. مادر شرحی میدهد و کودک را برای معاینه فرامیخوانم.»