«طغیان (پوچی شرزهها)» نوشته بنیامین ملکی (۱۳۷۱) نویسنده جوان و فانتزینویس ایرانی است.
افسانه «طغیان»، در قالب حماسی، کهن و آخرالزمانی خود، فضایی بسیار گیرا را برای مخاطب ترسیم میکند.
در بخشی از متن کتاب آمده است:
سخنرانی چاوشان به درازای لحظات ادامه می یافت بی آنکه حتی یک سرباز تاملی بر جمله ای داشته باشد. همه در خلسه این کوری و کری بودند که ناگهان برای یک آن ،رعد کوتاهی در آسمان زد و در اندک مجالی نور بر محیط افتاد… بعد از آن دوباره تاریکی چیره شد و سیاهی شب،اما به سرعت زمزمه هایی عجیب بر جان سپاهیان افتاد.زیرا گروهی پراکنده در در صفوف نخستین کمانداران بر این باور بودند که در همان مجال کوتاه که روشنایی شد و مقابل را رویت کردند،توده هایی مانند لشکر عاریذات ها را در حال هجوم از دوردست دیده اند…این احتمالی بسیار فجیع و رعب انگیز بود که عاریذات ها در هجومند و سیاهی شب و صدای باران مانع از دیدن و شنیدن آن هاست…