«دنکیشوت (جلد اول)»، اثر جاودانه میگل. د سروانتس (۱۶۱۶-۱۵۴۷) را کیومرث پارسای از روی نسخه اسپانیایی آن ترجمه کردهاست. دنکیشوت امروزه یکی از ماندگارترین و اثرگذارترین شاهکارهای ادبی جهان است که از آن به نام انجیل بشریت یاد میشود و بیش از چهارصد سال است که نسلهای مختلف در سرتاسر دنیا با این کتاب ارتباط برقرارکردهاند و هنوز نیز در زمره پرطرفدارترین کتابها به شمار میرود. داستان سرگذشت مردی به نام الونسو کیخوته است. کیخوته یک نجیبزاده معمولی است که پس از خواندن داستانهای بیشمار درباره شوالیههای ماجراجو، تحت تأثیر شجاعت و دلاوری این افراد، تصمیم میگیرد خود نیز یک شوالیه شود. کیخوته پس از این تصمیم نام خود را به دنکیشوت مانچا تغییر میدهد و سوار اسب بارکش خود، از روستایی ناشناخته در قلب اسپانیا به راه میافتد تا زشتیها و بدیها را از بین ببرد و از حقوق ستمدیدگان دفاع کند. با پیش رفتن داستان آنچه آن را جذابتر و خواندنیتر میکند، شوخطبعی و گفتههای بامزه شخصیت اصلی داستان یعنی دنکیشوت است. شخصیت دیگر داستان دنکیشوت، سانچو است، سانچو برخلاف دنکیشوت اسیر توهمات نگشتهاست و به خوبی آگاه است که همه اینها مشتی توهم است اما با این حال با صبر و حوصله پا به پای استاد در این سفر پرمخاطره همراه شدهاست. دنکیشوت را اولین رمان مدرن جهان دانستهاند. گفته میشود سروانتس بخش نخست این کتاب را در سال ۱۶۰۰ در زندان نوشت و در ۱۶۰۴ منتشرکرد. بخش دوم نیز در ۱۶۱۵ درست یک سال قبل از مرگش به چاپ رسید. بخش کوتاهی از داستان: مشاهده نحوه غذا خوردن دون کیخوته، موجب خنده حاضران میشد، زیرا همچنان کلاهخود بر سر داشت و علیرغم اینکه نقاب آن را بالا زده بود، خود نمیتوانست لقمه بر دهان بگذارد. بنابراین یکی از آن دو دختر، مسؤولیت این کار را بر عهده گرفت. مشکل دیگر این بود که امکان نداشت بتواند با استفاده از پارچ یا لیوان چیزی بنوشد. مدتی طول کشید تا مسؤول کاروانسرا چارهای برای این مشکل یافت. نی بلندی را آورد، دو سر آن را سوراخ کرد. یک سر را در دهان پهلوان نهاد و در سوراخ سر دیگر، شراب میریخت تا او بتواند بنوشد.
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی