این داستان بر اساس واقعیت هست،واقعیت تلخی که گریبانگیر نسل های پیشین ما بود
و انسانها به خصوص بانوان در چنگال این درد اسیر بودند
داستان دخترکی که به بهای کینه و ثروت از همسرش ،عشقش و کسی که کنار او و پا به پای او زندگی ش را آغاز کرده بود جدا می شود
عداوت در این میان نقش پررنگی دارد
و زمانی که مردش برای دفاع از خاک میهن می رود
می رود تا ایران و ایرانی را سربلند کند و خاکهای در دست دشمن را آزاد سازد
همینجا...
درست در میان این بهبهه از رنج و دوری عداوت مادری سنگدل و پر از کینه ویرانش می کند
حسد پول و طمع مال برادری که باید برای خواهرش پدری کند باعث میشود تا او را از همسرش جدا سازد
و دخترک جدا می شود از هر آنچه که به او دل بسته بود
طلاق سخت و زجر آوری که یادگارش کبودی های به تنش بود
و اسیر مردی دیو سیرت می شود ،مردی که علی رغم محبتی که نسبت به او دارد آزارش می دهد
و صنوبر هر روز از عمرش را به یاد محمدی زندگی می کند که دیگر از او خبری ندارد
شاخه صنوبر قصه دلدادگی صنوبر و محمدی است که دستان دروگر انسانهای پست آنها را از هم جدا می سازد
قصه مرگی که بعد از چهل سال دلدادگی در دیار باقی به سوی هم می شتابند
و یادگارانی از صنوبر که هر کدام زخمی بر روی تقدیر می شوند
و شاید بعضی از آنها قلمی خوش نقش بر دست سرنوشت