مقدمه:
این داستان راجب دختری که دوستداره پیشرفت کنه،یه دختر بلند پرواز باکلی آرزوهای قشنگ؛فقط مشکل اینجاست که باید بخاطر این پیشرفت و آرامشی که دنبالشه فرار کنه؛به یه کشور غریب ؛پناه ببره به یه دوست وفادار،شایدم یه مادر،یه خواهر،یه همراه....
خواستم تنها باشم نخواستند...
خواستم شاد باشم نخواستند...
خواستم گره های زندگیم را تک به تک باز کنم
وقتی کسی هیچم نداشت پس اینرا هم نخواستم!
چون پروانه ای پیله کرده بودم،
پیله ام را شکافتند و بالهایم را خراش !
وبازهم من ماندم و زخمی عمیق...
زخمی ز گذشته ها و ز حال!