توجه : با توجه به ارسال رمان جهت ویراستاری و چاپ؛ قسمت های رمان غیرفعال گردید. عشق، سه واژه ی خوش آهنگ دردسر ساز ! دختر و دخترانگی های مشکل ساز ! *** تار و پود جان را بند زدم به رویای وصـال مردی از جنس دیگری .. مردی که به گمان رویایی ام ... مـی ارزید به تمام دارایــی های وجـودم ! .. نادانسته پا نهادم در رهی که مـرد ره مـی خواست .. عشـق ... این رقیب پر تجربه از ازل تا کنون ، سیاست بی رحمانه ازلی اش را آغــاز کرد ... سلانه سلانه در قلبم ریشه دواند ... چون زهری مهلک چشمانم را کور و گوش هایم را کر کرد .. تا به خودم جنبیدم ... آرزوهایم در این ره نا آشنا به تاراج رفت .. از گذشته رانده و از آینده تاریک مانده ... نـابـاورانـه زانـو زدم .. روزها از پس هم آمدنـد و ... رفتنـد ... زنـگار وجود در راه مانده ام را فرسوده تر از پیش کرد .. کنج عزلت گزیدم و چشم به تاریکی افق ... انتظار کشیدم برای فرشته مرگـی که ... مرد رویای من بود !.. بریــدم از هرچه هست و نیست ... *** تا که تـو آمـــدی ... آمدی و نور را به جهان تاریک رویاهای سوخته ام تاباندی . آمدی و در مقابل من و فرشته مرگ زانــو زدی .. دستان مردانه ات دستان سردم را سخاوتمندانه در خودش جا داد و زنــگار هزارساله را از وجــودم زدود .. لبخنـدت باز روح را در وجودم دمیـد و نگاهـت ... تار و پود جانـم را لرزاند و در گوش هایم که این بار از معجزه حسی مبهم می شنید ... نجوا کرد : عشــق ویرانگری که گمان می بردی به آرامشـت مـی رساند و به قهقهرایـت بـُرد ... یک دروغ بود و یک تــوهم کــودکانــه ... من واقعیــت محــض ام ! ... وجـودم به بـاور رسید که دوستت دارم شیـرین ترین واژه برای توصیـف احساس بی آلایشم به تــوست .. ولـــی ... با چه جراتی در چشمانت بنگرم و بگویم : مرد دنیای دخترانه ام می شوی !؟ ... (EVRINA)
ویژه دستگاه های Android
دانلود از گوگل پلی دانلود از کافه بازار دانلود از مایکتویژه دستگاه های iOS
دانلود از اناردونی