صدای فریاد مو به تنش راست میکند
باورش نمیشود که به همین سادگی محاکمه شده
همین قدر کوتاه؟ همینقدر بی توجیح؟ همینقدر ناعادلانه؟ همین قدر بی ارزش؟
اشکش را قورت میدهد باید قوی باشد
لب های ترک خورده اش باز میشود
برای دفاع کردن
اما باز نشده بسته میشود
اینجا کسی حرف های او را باور ندارد
اگر هم داشته باشد
اهمیتی ندارد
چون اینجا هیچکس باور ها را جدی نمیگیرد